به من سفارش کن گاهی از خانه بیرون نروم و بگو که اینقدر خودم را اذیت نکنم.
من فقط حرف تو را گوش میکنم. میدانی که؟
غلامحسین ساعدی در نامهای به بدری لنکرانی
بیا و مرا ببر
دیگر نه آفتاب گُر گرفته زبانم را روشن می کند
نه بالبال شب پره ای جانم را می شکافد
و نه شبنمی در قلبم آب می شود.
بیا
دستم را بگیر
و خرده ریز این کلمات تباه شده را
از پیشم جمع کن.
"شمس لنگرودی"