ورق پاره های مرگ

میدونی روزی  چند بار دارم به بخت بد این زندگی لعنت میفرستم.

که ای کاش

تو  رو زودتر پیدا میکردم.

و یا تو مرا...

و یا شاید هردو یه جایی مثل دو تیغه قیچی به هم میرسیدیم .

حالا میگویم  ای کاش

زوتر تو را ترک میکردم

ای کاش...

ورق پاره های نجابت

نوﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﺩﺍﻧﺸﻮﺭ

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﺑﺎﺷﻰ، ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﻰ!
ﺑﺮﺍﻯ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﺍﻧﻰ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺩﺭﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ !
ﭼﺮﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻰ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺪﺍﻧﻰ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺖ، ﺳﻨﺖ ﺍﺳﺖ ، ﺩﯾﻦ ﺍﺳﺖ
...
ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭ ﺳﻨﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﻰ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﯾﺸﻰ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺪﺍ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻰ ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ
ﻧﯿﺰ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ!!

ورق پاره های او ...

برایم دعا کن !


چشمان تو گل آفتابگردانند !


به هر کجا که نگاه کنی ،خدا آنجاست !


هزارمین سیگارم را روشن می کنم ....


پس چرا سکته نمی کنم ؟


نمی دانم ....


حسین پناهی